راههاي ورود به دنياي نويسندگي
راههاي ورود به دنياي نويسندگي :
1- مطالعه كتاب و تحقيق و افزون ساختن دانستني ها :
براي نويسندهاي كه ميخواهد با وقوف به دنياي درون و برون آدميان ، اوضاع جهان ، احوال گذشتگان و تمام مسايل زندگي ، به نويسندگي پردازد ، و با آگاهي تمام ، به تجزيه و تحليل رويدادها بپردازد و از بررسي هاي خود نتايج درست و قابل قبول به دست آورد ، جز مطالعهي بيوقفه و همه جانبه و خستگيناپذير ، راهي وجود ندارد. نويسندهي خردمند همواره بر ذخاير معنوي خود ميافزايد ، از هر دانشي ، تا آنجا كه ميسر شود و در كارش مؤثر افتد و چراغ راهش گردد ، بهره برميگيرد تا بتواند آثار قلمي خود را با بصيرت و توانايي پديدآورد و با بسي نكتههاي بديع ، سودمند ، ابتكاري و زيبا درآميزد.
نويسنده ، بايد زبان مادري خود را خوب بداند و از رموز و قواعد و موارد فصاحت و بلاغت آن آگاه باشد ، به كيفيت تركيب كلمات و جملهها واقف و به معاني لغات و تركيبات لغوي مسلط باشد.
نوشته فصيح ، با وسعت دامنهي لغات ، اصطلاحات و امثال و حكم فراوان رابطهي مستقيم دارد و احاطه بر اين موارد براي غني ساختن نوشتهها هنگامي حاصل ميشود كه نويسنده ، آثار با ارزش پيشينيان و معاصران را پيوسته مطالعه كند. همچنين مطالعهي آثار معروف ادبيات جهان نيز ضرورت دارد و نويسندهي هوشيار بايد با گنجينهي ادب و هنر ملل ديگر آشنايي كامل بيابد و از تجربهي بزرگان علم و ادب و هنر جهان بهرهها گيرد.
نويسنده بايد پيوسته بخواند و بنويسد و تجربه بيندوزد و آني از آموختن نياسايد تا بدينوسيله سرمايهاي بزرگ از دانستنيها در مغز خود فراهم آورد و در موقع لزوم بتواند به آساني از اين ذخيرههاي معنوي بهره برگيرد.
2- آشنايي با موازين و آداب نگارش و قواعد زبان :
هر زبان داراي قواعدي است كه رعايت آنها از طرف اهل زبان ، بويژه نويسندگان و سرايندگان ضرورت دارد ، زيرا در غير اين صورت ، سخن گرفتار تباهي ميشود و زبان ، نظم و نيروي خود را از دست ميدهد.
اگر توجه به اصول و قواعد زبان بيفايده تلقي شود و هركس در تشكيل جملهها به دلخواه خود عمل كند ، در آن صورت ترتيب اركان و اجزاي جمله ، كه هر يك در همهي زبانهاي مختلف داراي وضع و موقعيت خاصي است ، متغير خواهد شد و در اين حال نه تنها موجبات خرابي زبان فراهم خواهد آمد ، بلكه درك مفاهيم نوشتهها با اشكال مواجه ميشود.
اين سخن بدان معني نيست كه بايد همهي مردم در بيان يك انديشه و اداي يك مقصود كلمات و جملههاي مشابه با ساختماني يكسان به كار برند ، بلكه مراد آن است كه مثلاً در فارسي جاي هر يك از كلمات ، در جمله ، تقريباً مشخص است و تغييرات بزرگ در آن به انجام نميرسد ، البته تغيير جاي اركان و اجزاي جمله هنگامي كه لازم بهنظر رسد ، طبق قواعدي كه هست ، خالي از اشكال است و كساني كه با دستور زبان فارسي آشنايي دارند به كيفيت امر و قانون آن آگاهند ، اما نكته اينجاست كه بدون سبب جايز نيست كه هركس به ميل خود در ساختمان جمله تصرف كند و در تركيب كلمات و بسياري نكات و قواعد ديگر تغييرات ناصواب روا دارد.
3- انديشه و دفت در امور جهان و زندگاني و افكار مردم از راه تجزيه و تحليل رفتار انسانها و روابط اجتماعي افراد بشر:
نويسنده بايد بيش از آنچه مينويسد ، حركت كند. به مشاهده و تجربه بپردازد تا حقايق امور را درك كند و نوشتههايش با واقع بيني منطبق باشد. اكنون ديگر آن زمان نيست كه نويسنده در اتاق در بسته بنشيند و بدون شناخت جهان و مردم آن و آنچه در اين دنياي بيكران مي گذرد ، مبادرت به نگارش كند.
نويسنده بايد برپاخيزد ، با چشمي باز به پيرامون خود بنگرد ، با مردم طبقات مختلف حشر و نشر كند ، سخنانشان را بشنود و به دقت يادداشت كند با آرزوها و رنج هاي آنان آشنا شود تا آنچه مينويسد از درستي واقعي بهرهمند باشد و نوشتههايش زبان دل افراد اجتماع باشد.
نويسنده همچنين بايد دربارهي همه امور زندگاني ، اوضاع و احوال جهان و حقيقت رويدادهاي دنيا بينديشد و دستآوردهاي خود را به زباني ساده ، همراه با صداقت كامل براي افراد جامعهي خود به روي كاغذ آورد.
جستوجو و كنجكاوي و وقوف به باطن امور براي نويسندگان آزموده نهايت ضرورت را دارد تا اينكه بتوانند كيفيت اوضاع و احوال جهان را دريابند و از مرحلهي گمان به مرتبت يقين رسند.
4- اهتمام به واقع بيني و آزادگي و اعتقاد به داشتن تعهد و رسالت اجتماعي در نويسندگي :
نويسنده بايد به هنگام نوشتن مطالب خود ، احساس آزادگي كند و در كمال امنيت بيتوجه به نظر و قضاوت اصحاب اغراض به خدمت ادامه دهد. اگر هنرمندان بهجاي احساس امنيت در محيط بيم و هراس كار خود را دنبال كنند ، موفق به خلق آثار پرارزش نخواهند شد ، زيرا در چنين شرايطي قدرت نويسندگي مجال تجلي نخواهد يافت.
همچنين نويسندگان بايد خود آزاده ، روشن بين ، با انصاف و نيكدل باشند. خود ، آزادگي را ترويج كننده و مانع آن شوند كه جامعهي آنان تن به حقارت و پستي دهد و به خواري و مذلت خو كند.
5- آفرينش سخن و شروع به نگارش:
هر نوشته مركب از دو عنصر اصلي ، معني و قالب معني است. معني ، همان موضوعي است كه نوشتن به خاطرش صورت گرفته ، به عبارتي ديگر همان محتوا و متن نوشته است و قالب ، يعني وسايل بيان ، يعني همين حروف و كلمات بيجان ، همين اشكال و علائمي كه بايد تجليات انديشه هاي والاي آدمي را بپرورند ، حالات درون را از شور و شوق ، حزن و اندوه ، ترديد و خشم ، عشق و محبت ، ترحم ، ترس و غيره به طور زنده ، مؤثر و طبيعي به نيكوترين وجه نمايان سازند.
در حقيقت وظيفهي نويسندگي هنگامي به خوبي ادا مي شود كه انتخاب و كاربرد وسايل بيان ،يعني كلمات ، به صورتي باشد كه بتواند همان عوالم و احساسات و مفاهيم ذهني نويسنده را به خوانند منتقل كند.
برخي چنان ميپندارند كه شيوايي و زيبايي سخن ، يعني خوب بودن موضوع نگارش ، براي به دست دادن يك نوشتهي بديع ، جميل و جاودانه كفايت ميكند. اينان گويي نميدانند كه شيوهي بيان و انتخاب كلمات چه اندازه مؤثر است تا اثري عالي و دلنشين به حاصل آيد ، بويژه در شعر فارسي ، كه نيمي از جمال سخن در گرو بيان زيباست.
نويسندهي هنرمند هرگز با دست يافتن به مفاهيم تازه و عالي و موضوعهاي ابتكاري و نيك ، كار خود را تمام نميداند. دشواري كار او آنجاست كه بتواند معني بديع را در كسوتي فاخر و برازنده همراه سازد و به جلوه آورد. اگر شيوهي بيان و وسايل آن ، يعني كلمات و الفاظ را در نويسندگي تأثيري قاطع و مؤثر نيست ، بايد نوشتهي بيپيرايهي طفل دبستاني و توصيفي كه از مناظر و وقايع ميكند ، داراي همان اثر و كيفيت و لطف باشد كه يك نويسندهي مجرب و با ذوق مينويسد و ميپرورد و وصف ميكند! درست است كه هر دو يك مفهوم را نوشته و پروردهاند ، اما سخن آن طفل ناآزموده كجا و بيان آن هنرور پرمايه كجا.